منفعت
شخصی یا ارتقا فرهنگ، کدام گزینه را باید انتخاب کرد؟
همواره
جملهی ”سرانه مطالعه مردم ایران بسیار کم است“ دغدغهی فکریام بوده و نمیتوانم
با آن کنار بیایم بهراستی چرا ما بهجایی رسیدهایم که با صدای بلند این جمله را همهجا
عنوان میکنیم؟ دردآورتر این است، کسانی که خود دستی بر آتش فرهنگِ مطالعه دارند برای آنکه
بار مسئولیت سنگین خود را بر گردن جامعه بگذارند پشت این گفته پنهان میشوند. وقتی
خوب دقت میکنم میبینم همه ما در بهحقیقت پیوستن این فاجعه سهیم هستیم، آیا
نباید یکبار برای همیشه به غرورمان بربخورد که چرا سرانه مطالعه کشور ما پایین
است؟ آنهم در میان مردمانی که همواره به فرهنگ غنی خود میبالند، آری بهدرستی تکتک
ما مسئولیم، مایی که بار مسئولیت خود را بر گردن فاجعهای که خود جزئی از دلایل
وقوع آن بودهایم میاندازیم، و افسوس که وقتی با بعضی از کسانی که خود را متولیان
فرهنگ مطالعه و کتابخوانی میدانند صحبت میکنیم بیشتر از آنکه دلگرم شویم دلسرد میشویم،
آنها وظایف خود را در راستای ارتقای فرهنگ مطالعه و کتابخوانی انجام که نمیدهند
هیچ، بلکه تیشه به دست گرفته و ساقههای نحیفی که از این درخت کهن مانده است را
یکی پس از دیگری قطع میکنند و اگر نبود آن ریشه کهن و مقاومتهای دوستداران واقعی
این فرهنگ، تاکنون فاتحهی فرهنگ مطالعه و کتابخوانی را خوانده بودیم.
همواره
بر این باورم که مشکلاتی ازایندست ریشه در رفتارهای اجتماعی دارند وقتی از علم جامعهشناسی
در این زمینه کمک میگیریم بیشتر متوجه عمق این فاجعه میشویم که هر چیز ناچیزی میتواند
در شکلگیری و تغییر رفتارهای یک جامعه تأثیرگذار باشد، وقتی حرکتی آغاز میشود
اگر از حمایت و استقبال اکثریت افراد یک جامعه برخوردار نشود هرگز به فرهنگ آن
جامعه تبدیل نخواهد شد.
وقتی
ما برای شانه خالی کردن از بار مسئولیت خود در قبال این مسئله مهم خود را پشت سایر
مشکلات جامعه پنهان میکنیم هیچگاه نمیتوانیم زنجیرهی درهمتنیدهی بیاعتنایی
به فرهنگ را از هم بگسلیم، آنچه به آن توجه نداریم این مصالح مهم است که ساختن
فرهنگ عالی برای یک جامعه مستلزم رشد و آگاهی است که خود به دانش و مهارت وابسته
است و بر کسی پوشیده نیست که مطالعه و کتابخوانی نقش اصلی را در کسب دانش و مهارت
دارد، شاید زمان آن رسیده است که بهجای صحبت کردن از زندگی بهتر و فرهنگ عالی دست
به عمل بزنیم، باید از خودمان شروع کنیم و این قضیه را جدی بگیریم چراکه جایگاه
کنونی ما نتیجه عملکرد و راههایی است که تاکنون پیمودهایم، اگر به سرمنزل عالی
نرسیده و یا از آن دورگشتهایم راهمان اشتباه بوده است و باید با تصمیمی قاطع و برنامهریزی
دقیق راه درست را انتخاب نماییم.
در
این میان آنهایی که خود را متولیان فرهنگ این جامعه میدانند نقش رهبانان و
مراقبان این جادهی پرپیچوخم رادارند، آری روی سخنم بیشتر باهمکاران خودم یعنی
ناشران و کتابفروشان و آنهایی است که به هر نحوی در چرخه تولید و توزیع کتاب و درنهایت
رسیدن آن به دست کسانی هستند که به دنبال ساختن جامعهای بهترند نقش دارند.
بر هیچکس
پوشیده نیست که شرایط اقتصادی فعلی بسیار ناخوشایند است و کمر بسیاری از کسبوکارها
را شکسته است اما بیشک یکی از مشکلات اساسی در این زمینه انتخاب روشها و
فرآیندهای اشتباه در ارائه خدمات به مشتریان است. گاهی چنان ضربات این اشتباهات
سهمگین است که کل یک صنعت را به کما میبرد و اگر بهدرستی مراقبت و احیا نشود به
مرگ آن صنعت منجر خواهد شد.
به
باور من رسالتی بر عهدهی تمام اقشار جامعه است که برای ساختن جامعهای بهتر از
هیچ کوششی فروگذار نکنند و این هرگز محقق نخواهد شد جز زمانی که تکتک افراد خود
را مسئول بدانند و شانه از زیر بار این مسئولیت خالی نکنند.
بسیار
ناامیدکننده است که برخی برای رسیدن به اهداف خود همهچیز را زیر پا میگذارند و
از هر روشی به دنبال کسب منفعت شخصی خود هستند، افسوس که این راه پای نهادن در
باتلاقی است که نتیجهای جز نابودی در آن نخواهد بود، گویی تنها دغدغهای که
ندارند، فرهنگ است. چه بسیار همکاران ناشر و کتابفروشی که بدون در نظر گرفتن آنچه
یاد شد یا بدون ذرهای توجه بهحق و حقوق مؤلف و صاحبامتیاز یک اثر، آن را بهصورت
غیرقانونی تکثیر میکنند یا با روشهایی کاملاً غیراخلاقی و قیمتگذاریهای کاذب و
تخفیفهای نامتعارف در اختیار مصرفکنندگانی قرار میدهند که خودشان برای پرداخت
بهایی کمتر از حق اصلیشان که برخورداری از دریافت کالای با اصالت و اصیل است میگذرند.
و
یا همکارانی که برای جذب مشتریان بیشتر از تخفیفهای نامتعارف و دائمی استفاده میکنند
دریغ از اینکه لحظهای بیندیشند که دارند فرهنگ یک جامعه را به حراج میگذارند،
اینکه مصرفکننده بتواند باقیمت مناسب کالاهای خود را تهیه کند بسیار عالی است اما
این امر بایستی در فرآیند تولید مدنظر قرارگرفته شود و نه در فرآیند پس از قیمتگذاری،
چراکه یک اثر فرهنگی دارای شان و منزلتی است که بایستی توسط همگان حفظ گردد و
اعتبار و اصالت آن محفوظ بماند، و نباید بهواسطهی عدم توجه به قوانین و نیز عدم
وجود قوه قهریه در مقابله با متخلفین، توسط عدهای همچون کالاهای بیارزش چوب حراج
بخورد و تحقیر شود.
آیا
ادعای حمایت از فرهنگ و ارتقا آگاهی و ساخت فرهنگ برتر با بهکارگیری روشهای یادشده
مغایرت ندارد؟ آیا تکتک افراد یک جامعه بایستی تنها به منافع شخصی خود فکر کنند و
حاضر نشوند در راستای بهتر شدن زندگی خود و در ادامهی آن جامعهای که در آن زندگی
میکنند بهایی بپردازند؟ افسوس که با در نظر نگرفتن این امر در آیندهای نهچندان
دور بایستی هزینههای گزافی از پی نابودی فرهنگمان بپردازیم، باید این را دریابیم
که مصرفکننده کالاهای فرهنگی خود نیز در ارتقای فرهنگ و آگاهی مسئول است و باید
بخشی از بهای ساختن این فرهنگ را بپردازد هیچکس فرهنگ عالی را به ما هدیه نخواهد
داد کسب دانش و مهارت و در ادامه افزایش آگاهی یک جامعه یک چرخهی همگانی است که
بایستی در آن سهیم باشیم، چیزی را که خود با سختی و تلاش به دست میآوریم هرگز بهراحتی
از دست نخواهیم داد.
تکتک
ما مسئولیم و بایستی رسالت رشد آگاهی و در پی آن ساختن فرهنگ عالی و غنی را به نسلهای
آینده منتقل نماییم.
ما
با حفظ حقوق مؤلفین و مصنفان و حمایت از متولیان چرخه فرهنگ، و نیز پیگیری، مطالبه
و صیانت از حق استفادهی آثار اصلی با پرداخت بهای اصلی آن اثر، میتوانیم همواره
چون خونی جاری در رگهای درخت فرهنگ، ساقههای جوان آن را زنده نگهداریم.
بسیار
خرسندم که انسانهای فرهیختهی جامعه رشد فرهنگ کتابخوانی را مستلزم حمایت خود میدانند
و همواره از هیچ حمایتی در این زمینه دریغ نمیکنند شاید زمان آن رسیده که تمام
متولیان این صنعت این مصالح مهم را بپذیرند که فرهنگ تهیه و استفاده از کالاهای
فرهنگی نیز همچون تکتک اجزای یک فرهنگ ساختنی است. ما با ژرفتر اندیشیدن همواره باهم
آگاه میشویم و آیندهای بهتر را میسازیم.
بهار
1399
محمدرضا
رستمی فر
بنیانگذار
و مدیرمسئول کتابسرای پدرام
2 نظر
نظر بدهید